-
[ بدون عنوان ]
29 مهر 1387 16:23
کجاااااااااااااااااااااااااااااست اون دنیای به هم ریخته ی من! من افتادم در کوچه ای باشیارهای منظم و یکنواخت این دنیا! یکی منو برسونه به اون کوچه های به هم ریخته ام!
-
گناه من
23 مهر 1386 16:46
تو خلوت ستاره ها اسمم رو فریاد می زدی آره آره تو تاریکی داشتی سرم داد می زدی آخه چرا عزیز من؟؟؟ گناه من چی بود که تو بهم گفتی دیگه برو تو خلوت ستاره ها قلبت رو بردار و برو یه جای بی سروصدا گناه من چی بود که تو فراموشم کردی یهو قلبم رو با تیر و کمون شکستی و گفتی برو اما بدون نامهربون دوست دارم تا پای جون میخوای بدون...
-
زندگی را باختی...
18 مهر 1386 21:49
زندگی یعنی بازی. سه ، دو ، یک … سوت داور............ بازی شروع شد!!! دویدی ، دست و پا زدی ، غرق شدی ، دل شکستی ، عاشق شدی ، بی رحم شدی ، مهربان شدی… بچه بودی ، بزرگ شدی ، پیر شدی سوت داورــــــ0?ــــــــــ بازی تمام شد... زندگی را باختی
-
[ بدون عنوان ]
12 مهر 1386 16:13
به نام خدایی که تنهایی را برایم خلق کرد منتظرش ماندم نمی دانم چرا نیومد! دلم خیلی شکسته و خسته ام. کاش میشد فریاد بزنم و دردهامو بگم! اما چه فایده؟ هیچ کس درد مرا نمیدانند! کاش یک روح بودم که بتونم از بالاها اونو ببینم. این بغض لعنتی داره منو خفه میکنه. این چشمام خشکه که ذره ای اشک نمیاد تا آروم بشم! پرودگارا به یاریت...
-
چارلی
31 شهریور 1386 19:50
چارلی چاپلین به دخترش: تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده! هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگه دار اگر هم یه روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم...
-
[ بدون عنوان ]
29 شهریور 1386 21:17
نمی خواهم من میخواهم بروم که خیلی خسته ام دلم دنبال یه یار گمشده ای میگردد این دنیا پر بی وفاییه چی میشد یک دوستی داشتم که باوفا بود. این دوستی که دارم نمیدونم فقط در هنگام مشکلاتش یاد من میافته. این برای من ارزشی نداره. دلم میخواهد برای همیشه از پیش این آدما بروم. بروم تو یک بیابان تنها باشم. کشی با من کاری نداشته...
-
[ بدون عنوان ]
29 شهریور 1386 21:03
چقدر خوبه ادم یکی را دوست داشته باشه نه به خاطر اینکه نیازش رو برطرف کنه نه به خاطر اینکه کس دیگری رو نداره نه به خاطر اینکه تنهاست و نه از روی اجبار بلکه به خاطر اینکه اون شخص ارزش دوست داشتن رو داره اگه من یکی از دوست های خوبت هستم، این رو برام سند کن! یا این پیغام رو برای همه دوست های خوبت بفرست . ببین چند تاش به...
-
[ بدون عنوان ]
10 شهریور 1386 16:32
زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم اگرعشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگرعشق نیست چرا عاشقیم؟:-؟؟
-
نشانی من
10 شهریور 1386 16:30
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی
-
بیچاره پسرها
5 شهریور 1386 20:37
بیچاره پسرها اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟ اگه لباسهای معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری اگه زیاد بگن دوستت دارم . میگن باز چه نقشه ای تو سرته اگه نگن دوست دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه اگه زیاد بهشون زنگ بزنی میگن اعتماد نداری اگه یه مدت زنگ نزنن میگن سرت خیلی شلوغه اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی...
-
فریدون فروغی ۲
2 شهریور 1386 17:08
بگویید بر گورم بنویسند زندگی را دوست داشت ولی آن را نشناخت مهربان بود ولی مهر نورزید طبیعت را دوست داشت ولی از آن لذت نبرد در آبگیر قلبش جنب و جوش بود ولی کسی بدان راه نیافت در زندگی احساس تنهایی می نمود ولی هرگز دل به کسی نداد و خلاصه بنویسید زنده بودن را برای دوست داشتن میخواست نه زندگی را برای زنده بودن
-
فریدون فروغی
2 شهریور 1386 17:02
واسه رفتن دیگه دیره تن من اینجا اسیره خاک اینجا چه عزیزه عاشق قدیمی گیره ....
-
امروز
26 مرداد 1386 21:08
امروز منتظرش ماندم چون امروز جمعه است اما اون نیامد اما من دیگر ناامید نیستم چون من تمام امیدم به اونه و بالاخره یه روزی میاید حتی اگه صد سال هم طول بکشه بازهم منتظرشم چون تمام امید من به اونه. با شماست که چطوری فکر میکنید شاید فکر کنید که من دیوانه ام! چون به خاطر این که من هوس باز نیستم و مثل شما نیستم رویای من با...
-
حرف
24 مرداد 1386 20:40
من برگشتم دیگه غمگین نیستم تمام مشکلاتم حل شده اما میدانم که دوباره برایم به وجود میآید اما ارزش این شادی رو داره! برایم دعا کیند من هم شما را دعا میکنم.
-
منتظر ماندیم اما نیامد!
20 مرداد 1386 13:17
منتظرش ماندیم و نیامد! اون تا لحظه مرگمان نخواهد آمد اون زمانی می آید جهان در حال مرگ باشد و همه چیز نابود شده! آری الآن هم همه چیز نابود شده شخصیتمان غرورمان را زیر پا گذاشتیم و توشه ای از بار گناه را بر دوشه ای میکشیم! مگر ما چیکار کردیم که او بیاید؟ مگر ما پاک بودیم که اون به ما امیدوار باشه و بیاید؟ و بیاید که آتش...
-
امروز
19 مرداد 1386 15:11
امروز روز خوبی است! زمان با آرامش میگذرد! و همه چیز آرام است! همه در خواب فرو رفته اند و پرنده ای در این کوچه قدیمی پر نمیزند! گویی این جهان در خود فرو رفته است! و از همه چیز بریده است و منتظر یک یار گمشده ای است. امروز جمعه است شاید بیاید!
-
پرودگارا!
17 مرداد 1386 17:25
لحظه ها میگذرد! و عمر ما هم دارد تمام میشود! وای ما چه کردیم جز پیروی از هوس لحظه دیگر دارد میگذرد عمر ما دارد بیهوده تلف میشود با هر گذشت زمان از خدا دور میشویم! چرا ما هیچ وقت قدر این زمانه ها را نمیدانیم؟ و چرا نمیخواهیم از این مشکلات زندگی و سختی ها لذت ببریم؟ پرودگارا به یاری تو محتاجیم!
-
چرند و پرند
16 مرداد 1386 18:00
سپاس و ستایش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بی مدرکی است و به کلاس اندرش مزید در به دری ، هر ترمی که آغاز می شود موجب پرداخت زر است و چون به پایان رسد مایه ضرر ، پس در هر سالی دو ترم موجودو بر هر ترمی شهریه ای واجب ...... از جیب و جان که بر آید ...... کز عهده خرجش به در آید.... بیا مثل دوتا کبوتر پر بکشیم بریم روی...
-
من میخواهم!
16 مرداد 1386 17:56
می خواهم شاد باشم اما برام سخته میخواهم صبور باشم اما برام سخته من یه آدم غم هستم که تظاهر به شاد بودن را میکنم میخواهم با همه دوست باشم اما نمی شه پس میبینید که که من نا امیدم! اما میخواهم امیدوار باشم...
-
آرزو
14 مرداد 1386 06:48
کاش میشد برای لحظه ای از همه آدم ها دور بشم.و در یک دریا برای چند لحظه ای نفس بکشم دیگه دارم بین این همه نا امنیت و ظلم خفه میشم! چی میشد دنیا را از دست شیطان میگرفتیم! و وجودمان را از هوس و شهوت پاک میکردیم و دوباره به همان زیبایی ساده زندگی میکردیم! شاید فکر کنید که من دیوانه ام اما این آرزومه!!!!!
-
سلام!
13 مرداد 1386 16:58
سلام من امروز خیلی دلم گرفته! چرا این آدم ها باید با احساسات انسان ها بازی کنند؟ چرا باید همش احساس خطر بکنه؟ و در ناامنیت باشه!!!!!!!!!!!! از همه اشون خیلی دلگیرم!!!! خدا ازش نگذره!
-
افلاطون
12 مرداد 1386 17:13
افلاطون می گه: " اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه
-
شمع
12 مرداد 1386 16:38
وفای شمع را نازم که بعد از سوختن ...به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد...نه چون انسان که بعد از رفتن همدم... گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد
-
چگونگی دست دادن شخصیت شما را نمایش می دهد!!!؟
11 مرداد 1386 21:06
حتما" از تاثیر اولین برخورد آگاه هستید. فکر می کنید اولین چیزی که به طرف مقابلتان نشان می دهد چه نوع آدمی هستید چیست؟ بله، نحوه دست دادنتان... سعی کنید همیشه سفت و محکم دست بدهید. این امر موجب میشود که در اولین برخورد تاثیر خوبی بر طرف مقابل بگذارید. دست دادن با دست های خیس دست دادن با دست های خیس احساس بسیار...
-
ویلیام شکسپیر
11 مرداد 1386 17:20
ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه
-
maxwell maltz
10 مرداد 1386 20:06
y ou can alweys find the sun within yourself if you will only search. (همیشه می توانی خورشید را در درون خود بیابی کافی است در تکاپوی یافتن آن باشید)
-
ralph wando emerson
10 مرداد 1386 19:59
W hat lies behind us and what lies before us are tiny matters comparred to what lies us! ( هر آنچه که در پشت سر داریم و هر آنچه که در پیش داریم، در قیاس با آنچه که در درون ما نهفته است، حقیر و ناچیز است)
-
انسان!
10 مرداد 1386 19:47
لسوف آلمانی می گوید: انسان موجود عجیبی است! اگر به او بگویید در آسمان خدا, یکصد میلیارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد بی چون و چرا می پذیرد. اما اگر در پارکی ببیند روی نیمکتی نوشته اند: رنگی نشوید, فورا انگشت خود را به نیمکت میکشیم تا ببینیم رنگی نباشد
-
آلبرت هوبارد
10 مرداد 1386 19:43
همیشه به یاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت میسازد اما... هرگز فراموش مکن به یاد داشته باشی آنچه را که شادمانت می سازد.
-
هنری دیوید تورو
10 مرداد 1386 19:40
آن که با اطمینان زویاهایش را دنبال می کند و می کوشد تا بدانگونه که در خیال زندگی کرده است روزگار بگذراند به توفیقی دذو از انتظار دست خواهد یافت اگر قصری در آسمان بنا نهاده ای بدان که تلاش تو عبث نبوده است قصر تو بدرستی و در جای خود بنا شده اینک پایه ها و ستونهایش را استوار گردان.